جدول جو
جدول جو

معنی لزوم داشتن - جستجوی لغت در جدول جو

لزوم داشتن(سَ / سِ گَ دی دَ)
ضرورت داشتن. انفکاک نپذیرفتن
لغت نامه دهخدا
لزوم داشتن
بایستن لازم بودن ضرور بودن بایستن
تصویری از لزوم داشتن
تصویر لزوم داشتن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لازم داشتن
تصویر لازم داشتن
چیزی را خواستن و به آن احتیاج داشتن
فرهنگ فارسی عمید
(سُ خُ زَ شُ دَ)
بدو نیاز داشتن. رجوع به لازم شود
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ اُ دَ)
دارای زور و نیرو بودن، صاحب نفوذ در جامعه و دستگاههای اداری بودن. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(خَ بِ سَ رِ خوَدْ / خُدْ دَ)
نحس حساب کردن. نامبارک و بدیمن شمردن
لغت نامه دهخدا
(خوَیْ / خَیْ / خِیْ / خُیْ گِ رِ تَ)
قصد داشتن. تصمیم داشتن. بر آن بودن: درویش دید که شاهزاده بجانب او عزم آمدن دارد. (گلستان).
عزم دارم کز دلت بیرون کنم
واندرون جان بسازم مسکنت.
سعدی.
گر این خیال محقق شدی به بیداری
که روی عزم همایون ازین طرف داری.
سعدی.
عزم دیدار تو دارد جان برلب آمده
بازگردد یا برآید چیست فرمان شما.
حافظ (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از آزرم داشتن
تصویر آزرم داشتن
آزرم داشتن کسی را یا چیزی را محترم شمردن او
فرهنگ لغت هوشیار
نیاز داشتن احتیاج داشتن نیاز داشتن، لازم شدن، واجب گشتن ضرور شدن: پس لازم شود که نفس مرکب بود از اسطقسات. یا لازم شدن برهان (حجت دلیل)، ثابت شدن آن. یا لازم شدن بیع. مدت خیار آن گذاشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زور داشتن
تصویر زور داشتن
دارای زور و نیرو بودن، صاحب نفوذ در جامعه و دستگاههای اداری بودن
فرهنگ لغت هوشیار